کد مطلب:292404
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:240
حکایت چهاردهم: ابن رشید
و نیز سیّد اجلّ (گرامی) علی بن طاووس در كتاب «فرج الهموم» می فرماید: و همچنین به من خبری رسیده كه راستی و صداقت گوینده آن بر من معلوم شد.
از مولای خود مهدی(ع) خواسته بودم كه به من اجازه دهد كه از كسانی باشم كه با آن حضرت صحبت كنم و در خدمت آن حضرت قرار بگیرم تا در زمان غیبتش بدین وسیله اقتدا كرده باشم به كسانی كه خدمت می كنند به آن حضرت از گروه بندگان و خاصانش و كسی را از این موضوع و مراد خود آگاه نكرده بودم. پس ابن رشید ابوالعباس واسطی كه قبلاً ذكر شد در روز پنج شنبه 29 رجب المرجب سال 635 پیش من آمد و گفت: انسان هایی مانند خودت به تو می گویند كه ما هیچ قصدی جز مهربانی كردن با تو را نداریم و اگر تو نفس خودت را به صبر عادت دهی به آرزویت می رسی. به او گفتم: این حرف را از طرف چه كسی می گویی؟ گفت: از جانب مولای ما مهدی(ع).